جدول جو
جدول جو

معنی خوش شنو - جستجوی لغت در جدول جو

خوش شنو
(طِ پَ)
آنکه هرچه گویند فراشنود. اذن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش منش
تصویر خوش منش
دارای رفتار مناسب، شادمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش نوا
تصویر خوش نوا
خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین
خوش خوٰان، خوش لحن، خوش الحان، خوش گو، خوش سرا، عالی آوازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
دارای شانس موافق در جریان امور، خوش طالع، خوش اقبال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش رنگ
تصویر خوش رنگ
دارای رنگ خوب
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ نَ)
خوش صوت. با صوت خوب. خوش صدا. خوش آواز:
همه برگ او یک یک اندر هوا
از آن پس چو مرغی بدی خوش نوا.
اسدی (گرشاسبنامه).
در کنف فقر بین سوختگان خامنوش
بر شجر لا نگر مرغ دلان خوش نوا.
خاقانی.
شاهد دل ناشناست ورد زبان کژ مده
مطرب جان خوشنواست نغمۀ موزون بیار.
خاقانی.
بود بقالی و او را طوطیی
خوش نوا و سبز و گویا طوطیی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ شی وَ / وِ)
آنکه در نگاشتن روش خوب دارد. آنکه به نوع خوش می نگارد
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ جِ)
خوش ذات. خوش باطن. مقابل بدجنس. مقابل بدذات، از نژاد خوب. گهری. پاک گهر
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ خَ)
خوب خنده. نیکوخنده. شکرخند. کنایه از لب زیباست:
خوش باش بدان دو لب و خوش خند که کردی
بازار شکر زان لب خوشخندشکسته.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ مَ نِ)
فکه. فاکه. خوش طبع. شادان. خندان. خرسند. راضی. (یادداشت مؤلف) :
بدین روز هم نیستی خوش منش
که پیش من آوردی ای بدکنش.
فردوسی.
برفتند شادان دل و خوش منش
پر از آفرین لب ز نیکی دهش.
فردوسی.
مگر کو برین هم نشان خوش منش
بیاید ابی جنگ و بی سرزنش.
فردوسی.
و ستارگان شاد باشند به قوت و سعادت خویش و خوش منش گردند. (التفهیم).
ایمن مشو ز کینۀ او ای پسر
هرچند شادمان بود و خوش منش.
ناصرخسرو.
گل از نفس کل یافته ست آن عنایت
که تو خوش منش گشته ای زان و شادان.
ناصرخسرو.
به نخجیر شد شاه یک روز کش
هم او خوش منش بود و هم روز خوش.
نظامی.
، طائع. (مهذب الاسماء). خوش رفتار. یکدل. صمیمی: پس چون این زن این صورت پدر خویش که دیوان کرده بودند یافت ب خانه سلیمان بنهاد و هر روز با همه کنیزکان برفتی و آن صورت را سجده کردی و با سلیمان خوش منش نبود و سلیمان ندانست که آن زن همی بت پرستید. (ترجمه طبری بلعمی).
همان خوش منش مردم خویشکار
نباشد بچشم خردمند خوار.
فردوسی.
نباشیم تا جاودان بدکنش
چه نیکو بود داد با خوش منش.
فردوسی.
پسر خوش منش باید و خوبروی.
سعدی.
زن خوش منش خواه نه خوب روی
که آمیزگاری بپوشد عیوب.
سعدی.
، دارندۀ ضمیر نیک. خیرخواه. خوش نفس، خوش گذران. عیاش. تن پرور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
گاو یا چارپایی که شیر دهد و در دوشیدن آزار نرساند. خلاف بدشیر، طفلی که خوب شیر خورد و برای شیر خوردن آزار نرساند. خلاف بدشیر
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوش منش
تصویر خوش منش
خوش طبع نیکو طبیعت، سازگار، شاد شادمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش جنس
تصویر خوش جنس
از نژاد خوب، گهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
محظوظٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
Lucky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
chanceux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
szczęśliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
bahati
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
удачливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
glücklich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
щасливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
خوش قسمت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
ভাগ্যবান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
운이 좋은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
şanslı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
幸运的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
幸運な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
בר מזל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
भाग्यशाली
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
beruntung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
โชคดี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
afortunado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
fortunato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
sortudo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خوش شانس
تصویر خوش شانس
gelukkig
دیکشنری فارسی به هلندی